۱۳۸۷ اسفند ۱۹, دوشنبه
آسمان، علم، خرافه
چرا این عنوان؟
مجید آلابراهیم، سوئد
1- یک هزار و سیصد متر مربع، مساحت آینه اصلی تلسکوپ فوق العاده بزرگ اروپا (E-ELT) است. این تلسکوپ تنها تلسکوپ غول پیکر دهه آینده نخواهد بود و اتحادیه اروپا تنها دارنده آن. در دیگر کشورها نیز حداقل سه پروژه کمابیش مشابه برای رصد در نور مرئی و دهها طرح بزرگ دیگر در طول موجهای مختلف در حال طراحی یا ساخت اند. هزینه هر کدام از این طرحها بالغ بر چند میلیارد یورو است. این اعداد و ارقام فقط به طرحهای رصد از روی زمین و امواج الکترومغناطیسی است و فقط کافی است بدانید که طرحهای جاهطلبانه زیادی نیز برای آشکارسازی امواج گرانشی و رصد ذرات پر انرژی کیهانی بر روی زمین و ساخت رصدخانههای فضایی بسیار بزرگ و دقیق در حال اجراست. دولتها هر جا که بتوانند خود و هر وقت نتوانند با همکاری کشورهای دیگر منابع مالی و فنی این طرحها را تامین میکنند. مسابقه برای شناخت آسمان تنها کار چند کشور مرفه و صنعتی نیست و کشورهای کمتر توسعه یافته نیز تلاش زیادی میکنند که خود را در این حوزه از علم نیز تقویت کنند. علت چنین رویکردی منافع اصلی و جانبی مهمی است که چنین طرحهایی با خود به همراه دارند و در این جا نمیتوان آنها را شمرد. ولی شاید ذکر یک نمونه خالی از لطف نباشد. آیا میدانستید دوربینهای سیسیدی که امروز حتی در گوشیهای تلفن همراه هم وجود دارند اولین بار برای رصدهای نجومی ساخته شدند. ایرانیها هم سالهاست که آرزوی داشتن رصدخانهای مدرن و قابل استفاده در پژوهشهای جدی را در دل دارند ولی تحقق این آرزو چندان ساده نمینماید. چون گاهی درگیر و دار مشکلات بزرگی از قبیل جنگ بودیم و گاهی هم با کمبود کسی که محتویات دیگ جوشان دیگران برایش مهم باشد. با این حال چندی است که طرح رصدخانه ملی ایران شروع شدهاست و با تلاش و ایستادگی گروهی بازحمت بسیار به پیش میرود، اگرچه کند.
2- امسال سال جهانی نجوم است و در همه دنیا برنامههای خاصی را برای آشنایی مردم با علم نجوم در طی این یک سال تدارک دیدهاند از جمله در ایران که میتوان برای آگاهی از برنامههای این سال در ایران به وبسایت "شاخه آماتوری انجمن نجوم ایران" مراجعه کرد. شماره هشتم "روزنامهی یک صفحهای" هم با توجه به این نکته عنوان "آسمان، علم، خرافه" را برخود دارد. ما چندان به نجوم نپرداختهایم و در این شماره بیشتر از دیدگاه خود در باره علم و خرافه گفتهایم - دو چیزی که امروز به ترتیب با آن بیگانه و به آن آلودهایم - و امیدواریم که این تلاش بتواند نشان دهنده طرز تفکر بخش کوچکی از جامعه امروزمان باشد. جامعهای که خرافات در آن ریشه دواندهاست و هر روز فاجعهای میآفریند.
نجوم يا تنجيم
همايون خيری، استرالیا
خواجه نصير در دوران هولاکوخان رصدخانهی مراغه را ساخت. در همان دوران دو هزار منجم در رصدخانهی مراغه تعليم میديدند و سالی دو دست لباس به آنها داده میشد. اما امروز تعداد ستاره شناسان دانشگاهی ايران به سی نفر هم نمیرسد و تنها رصدخانهی قابل قبول ايران هم رصد خانهی ابوريحان بيرونی دانشگاه شيراز است. طرح رصدخانهی ملی ايران هم هنوز در ابتدای راه است. اين کم تعداد بودن ستاره شناسان را بگذاريد در کنار زياد شدن تعداد کف بينها، رمالها و طالع خوانها تا متوجه بشويد از زمان خواجه نصير تا امروز آنچه در حوزهی نجوم در ايران رخ داده همه در جهت پسرفت بوده است. پسرفت علمی در نجوم منجر به اين شدهاست که باوجود سابقهی قابل قبول ايران در نجوم، امروز تنجيم و رمل و اسطرلاب جايگاه والاتری نسبت به نجوم در ميان مردم داشته باشند. حالا رمالها به مردم نزديکترند تا محققان. آنچه که رمالها و ستاره بينها به جامعه تزريق میکنند ضد علم است و جامعهای که با ضد علم انس بگيرد اگر بهبود يابد تازه به شبه علم میرسد. با شبه علم چطور میشود به افراد يک جامعه ثابت کرد که کائنات نظم دارند و میشود طلوع و غروب و رؤيت اجرام آسمانی را تا صدها سال ديگر با قطعيت محاسبه کرد؟ در رصدخانهی مراغه زمان رؤيت اجرام آسمانی را با دقت زیاد محاسبه میکردند و همه هم آن را قبول داشتند، ولی ما در قرن بيست و يکم در جامعهی ايران چنين محاسباتی را از زبان ستاره شناسان دانشگاهیمان باور نداريم.
بینهایت، آسمان و جهل و خرافه
نیکی نیکروان
انیشتین گفتهاست، دو چیز نهایتی ندارند جهان و حماقت بشری . میتوان دو بینهایت را در هم ضرب یا با هم جمع کرد یا شاید بهتر باشد از هم کم یا بر هم تقسیم شوند، به هر حال نتیجه جز همان علامت بینهایت مشکوک چیزی نخواهدبود. چه بخواهیم، چه نخواهیم آسمان برای ما پر از رمز و راز است و باز هم چه بخواهیم و چه نخواهیم همه این رمز و رازها هستند که سبب میشوند ما شرشان را با یک علامت بینهایت از سرمان کم کنیم. رازها میتوانند هم سرچشمه علم باشند و هم منبع خرافه، چرا که همیشه مبدا خرافات، جهل بشر بودهاست. آسمان هم میتواند منبع خرافات باشد چون هنوز علم هزاران سوال در باره آسمان و اجرامش دارد و این با شماست که از سوی مثبت (علم) یا از سوی منفی (خرافه) به این بینهایت نزدیک شوید.
ماه پشت ابر ميماند
رضا گنجي، ایران
ابر سنگيني از دود كه حالا حالاها خيال رفتن ندارد، سالهاست كه ماه و ستارهها را در خود پنهان و به ياري ساختمانهاي بلند، زيباييهاي آسمان را از ما دريغ كرده است. حالا ديگر آسمان تهران زيبا نيست و هيچ چشمانداز اميدبخشي هم براي تغيير اين وضع وجود ندارد. عمق فاجعه را چند هفتهي پيش، وقتي كه در سكوت نيمه شب در جادهي خرمشهر-اهواز ميراندم به وضوح حس كردم. جادهاي بدون پيچ وخم در دشتي بيانتها كه آسمان را به نرمي در آغوش گرفته و ستارههاي درخشان را در دسترس ما گذاشته بود. ياد ايام نوجواني افتادم كه شبها با خيره شدن به آسمان در خيالات خود غرق ميشدم. گاهي با خودم فكر ميكنم با اين آسمان خاكستري، كودكان امروز تهران چگونه بايد بتوانند عظمت آسمان را درك كنند؟ چطور بدانند خوشهي پروين چيست و ستارهي قطبي كدام است؟
ما مردم تهراننشين مدتهاست كه آسمان را فراموش كردهايم.
علم از آسمان نازل نشده
مریم اقدمی، هلند
میخواستم زیر آب علم را بزنم. نه با خرافه و شبه علم البته، که با خودش؛ و با استدلال و منطق و فلسفه. یک جوری به دنبال اصالت دادن به تفکر و استدلال بودم، تا حتی اگر چیزی نام علم دارد بدون فکر پذیرفته نشود. خیلی وقتها برای علم در برابر شبهعلم و خرافه یقه دراندم، اما حالا مدتهاست میترسم نکند علم برایمان همان جایگاه آسمانی و پرسشناپذیر مابعدطبیعه و خرافه را پیدا کند. همان موقعیت بدون توضیح که برای همه سوالها جواب دارد و پشت هر پدیده طبیعی خدایی نشانده است؛ از خدای باران و خورشید تا خدای ستارهها و کهکشانها. چنین نظامی در واقع توضیح نمیدهد، قانع نمیکند؛ فقط و فقط در برابر تمام چراها و چگونهها یک پاسخ دارد که آن هم عاملی فراطبیعی و غیبی است. اما آنهایی که قانع نشدند و توضیح خواستند، نظام بهتر و کاراتری را ساختند که علم به معنای امروزی است. حالا دیگر شیاطین و ارواح عامل بیماریها نیستند، دیگر ستارهها خلق و خوی افراد را تغییر نمیدهند، دیگر خدای باران عامل باران نیست؛ امروز پدیدههای طبیعی توضیح داده میشوند و حتی وضعیت آینده آنها هم با علم پیشبینی میشود.
اما آن ترس لعنتی از همین جاست، که نکند مردم فکر کنند علم تمام وظیفههای خرافه را بدون کم و کاست به عهده گرفته است. اگر قبلا هرچه خرافه و مابعدطبیعه میگفت بدون فکر و سوال قبول میکردند، حالا هم هرچه علم بگوید قبول کنند. با دادن چنین جایگاهی به علم، "علمی بودن" ارزش میشود و در این میان خرافه نیز با لباس علم ادعاهایش را به مردم میفروشد. برای همین فکر کردم به جای اینکه زیر آب علم را بزنم، فقط همین را بگویم که توقع زیاد و عجیب و غریبی نباید از آن داشت. علم ادعای توضیح همه چیز را ندارد، اصلا همین "نظریه همه چیز" خودش یک اصطلاح شبهعلمی است. علم محدودیت دارد و به محدودیتهایش آگاه است. خطا دارد و همین خطا را هم در محاسباتش وارد میکند. وقتی چیزی را نمیداند به راحتی میگوید نمیداند. علم یک پدیده انسانی است با همه محدودیتهای هر نظام انسانی دیگری.
علم، فرد یا گروه
بنفشه تمیزی فر، ایران
لرد راذرفورد، ملقب به پدر فیزیک هستهای، میگوید: "واقعيت ندارد كه كسي به تنهایي به كشفي بزرگ و ناگهاني نايل شود. علم گامبهگام پيش ميرود و كارايي هر كس، به پيشينيان او وابسته است. دانشمندان بر انديشههاي يك تن تكيه نميكنند بلكه از تركيب هوشمنديهاي هزاران تن بهره ميگيرند." و این با خصلت ما ایرانیها که به اخبار کشفها و اختراعهای ناگهانی و ناشی از نبوغ فردی خیلی علاقه داریم در تضاد است. نمونه این تناقض در واقعیت علم و نگاه عوامانه به آن را میتوان به وضوح در اخبار مطبوعات و صدا و سیما دید و شنید. اگرچه گاهی این گزارشها نوعی دروغپردازی سیاسی محسوب می شوند؛ اما سادهانگاری ما نیز عامل تقویت آن است.
واقعیت این است که، ایجاد یا تغییر یک باور علمی هیچگاه ناگهانی نبوده است. گاهی قرنها طول کشیدهاست تا نظریههای افرادی مانند بطلمیوس و ارسطو که زمین را مرکز عالم میدانستند، جای خود را به نظریههای جدیدتر بدهند. گاهی این فرضیات، سالهای سال، در ذهن و دل آدمها نقش میبندند و گاهی هم رنگ ایدئولوژی یا مذهب میگیرند، تا دیگر کسی به حریمشان پا نگذارد. بعنوان مثال همین نظریه زمین مرکزی جهان، برای تبلیغ و ترویج باور های مذهبی کلیسا استفاده میشد. در این میان افرادی هم بودهاند که با شک به پاسخ های موجود نگاه کردهاند. آدمهایی که به روشهای اثبات یا بررسی قبلی ایراد گرفتهاند؛ آدمهایی که روشهای جدید پیشنهاد کردهاند و آدمهایی که دقیق تر بررسی کردهاند و در نهایت، در نظامی علمی و بنا شده بر پایه تحقیقات قبلی نظریه جدیدی را ارائه دادهاند. پیشرفت گام به گام علم نجوم، نمونه زیبا و کاملی است از این فرآیند، روشی که مختص به نجوم نیست و در همه شاخههای علوم به کار برده میشود.
کشف و فهم حقایق
پارسا صائبی، کانادا
آسمان احتمالاً درعین زیبایی از اولین معماهایی بوده که ذهن بشر را به خود معطوف کرده است. از ابتدای تاریخ تمدن در مورد آسمان تصورات ذهنی زیادی برآمد و فلسفه ها پدیدار شد. یک نفر بود که نشان داد میشود برخلاف تصور رایج و حاکم، دلیرانه طور دیگری اندیشید و برای آزمون اندیشه، تنها فلسفه نبافید و دست به آزمایش هم زد. میشود با ابزار، طبیعت را مشاهده کرد، اندازه گرفت و سنجید و از آنجا به نظریهپردازی رسید. گالیله با این حرکت ارکان حاکمیت ارسطو و بطلمیوس را به لرزه درآورد و این بزرگتر از کار درگیری او با کلیسا بود. بدین ترتیب علم تجربی متولد شد و غولی از چراغ در آمد که از چهارصد سال پیش تاکنون زندگی بشر را به کل زیروزبر کرده است و کمتر مجالی برای خیلی از پارادایم ها و عقاید از آن جمله باورهای عجیب و غریب خرافی باقی گذاشته است. سهل است که علم امروزه در مورد خود خرافات هم نظریه پردازی کرده و آنها را به محک آزمون سپردهاست. خرافاتی بودن از دید عده زیادی از روانشناسان، حاصل نوعی "شرطی" شدن است که اتفاقاً آزمونهای تجربی هم درستی این نظر را نشان دادهاند.
لایحه دفاعیه
لادن کریمی، مالزی
"عصاره دنبالچه میمون هندی، مهره پس گردن سگ آبی، مغز الاغ شش ساله مصری، جگر سیاه سوسک، کبد خارخاسک، روده موریانه کرمان، زبان عقرب کاشان، چشم مار بنگالی، آب بینی شتر عنیزه، قلوه کرگدن حبشی، زَهره شغال جزیره وغ وغ ساهاب را تهیه کرده وعصاره و کوبیده این مواد را با روغن زیتون و آبلیمو و شربت آلبالو و گز حریره قاطی کرده هر شبانه روزی سه نوبت هر نوبتی به قاعده یک کاسه ترشی میدهید شوهرتان میل کند."* اصلا کی گفته که اینها خرافات است؟ پس فکر کردید علیمردانخان از کجا پیدا شد؟ از اون حکیم دانا؟ نه عزیز من بشنو و باور نکن. سیندرلا، سفید برفی، زیبای خفته و شرک را که دیگر نمیتوانید انکار کنید. میگویید اینها فرنگیاند؟ خوب افسانه آه و مرغ آمین و قصه تلخون یا سکینه خانم، چی؟ اینها که دیگر نوشتههای صمد بهرنگی خودمان هستنند و وطنی. این همه از بچگی این قصه ها را برای ما خواندید و بعد هم که بزرگ شدیم هر شب یک سیدی هری پاتر گذاشتید و گفتید: " این صحنه نداره، ببین واسه زبانت خوبه." حالا به من میگویید برو رژیم بگیر؟! عمرأ. اگر اینها دروغ است و الکی، چرا هی از بچگی کردید تو سرِ ما؟ کی میخواهد جوابگوی بیخوابیهای من باشد که هر شب تا ۱۲ بیدار بودم که شاهزاده بیاید؟ یادم میآید هنوز توی شکم مامانم بودم، هی اسپند دود میکردید که بترکه چشم حسود، حالا فال قهوه الکی است؟ هیچ هم این جور نیست همین الان یک سرباز خشت دراومد برام، دیدین دوستم داره ... و این قصه سرِ دراز دارد.
*برداشت از داستان علیمردانخان
متولد چه ماهی هستی؟
آزاده عصاران
خانمی را میشناسم که اغلب چند دقیقه بعد از آشنایی با هر کسی، سعی میکند سال و نماد تولد طرف را حدس بزند. همراه با او بیشتر مواقع باید در مورد قرارگیری ستارهها موقع تولد و نشانههای سعد و نحس ماههای مختلف شنید. حتی اگر دوست نداشته باشی یا معتقد نباشی یا به هردلیلی طفره بروی از این موضوع، کمی که از او دور شوی، میشنوی که به دیگری میگوید:« حاضرم شرط ببندم متولد اردیبهشت است.»
بارها شنیدهام به دوستان یا اطرافیاناش تذکر میدهد که فرزندشان در چه ماهی به دنیا بیاید بهتر است و صفات کدام حیوان باعث شده در کارش موفق یا ناموفق باشد. بارها در جمع تذکر داده که برج تولد آدمهاست که باعث اخلاق و صفات روحی وشرایط زندگیشان شدهاست. معتقد است باید دوستان را براساس برج تولدشان انتخاب کرد. برای همین هم معمولا برای تحلیل جداییها، شکستهای عشقی یا روابط عاشقانه اطرافیانش سراغ دلایل مشخصی میرود که در طالعبینی چینی و هندی آمدهاست. او "خانم نویسندهای" است که گاهی در حضورش باید بحث در مورد ادبیات و تحلیل عناصر قصهنویسی به روش معمول را فراموش کنید.
طالع، خرافه، باور
شهره منشی پوری، سوئد
شاید داستان مثل خیلی از داستانهای دنباله دار تا امروز، با فلسفه طبیعی ارسطو بر اثبات مرکزیت و سکون زمین در کتاب "در آسمان" آغاز شد. فیثاغوریان زمین را درحرکت دوار بدور آتش مرکزی دانستند و بطلمیوس با اعتقاد به یقینی تر و قابل اعتماد تر بودن ریاضیات داستان را ادامه داد. اسطرلاب وسیلهی کشف راز آسمان شد و هندسه و فلسفه و آفتاب و ستاره و بروج و آسمان و آیینه، گوینده طالع روز و ماه و سال. قرنها از دوران باستان گذشت و داستان هنوز در فلسفه زندگی بشر در نگاه گالیله و نیوتن و اینشتن و "زمان" تعریف نشدنی، در داستان های ایزاک آسیموف و جیمز ردفیلد و نوستراداموس و دیگران بخاطر نظم بی بدیل آسمان، ادامه دارد. که بشر درجواب ذات جاودان گرایش و ذهن پرسشگر و تمایل به قدرت بی انتها ٬ و طبیعت و هستی از روی حرکت به سوی تعالی و تکامل و تعادل در هم آمیختهاند و هنوز آسمان و آسمان شناس در میانه داستان به هر اسم و تعریفی٬ از علم و ریاضیات و نجوم گرفته تا پیشگویی طالع و خرافه و باور و فلسفه٬ هر روز و هر روز در شناخت هم به یک اندازه سهیم اند. و انسان با چشمان رو به آسمان و پاهای روی زمین٬ مانند اسطورههای دانایی٬ یا دانشمندان امروزی، داستان نویس آسمان٬ سرنوشت٬ طالع٬ علم و حقیقت است.
کلیدی در آسمان
نسیم راستین، امارات
"منطقه خاصی از منطقه البروج که خورشید، در لحظه ورود شما به گیتی، در آن قرار داشته است علامت خورشیدی شما نامیده میشود...موقعیت کلیه این مناطق بوسیله ستاره شناسان و در جدولهای بسیار مفصل محاسبه شده است که نشان دهنده خصوصیات اخلاقی بسیار متفاوت افراد در ماههای مختلف میباشد. این جداول معمولا 80% در مورد هر فرد صحیح هستند و گاه صحت آن صددرصد میشود، ....جدول شخصیتی هر فرد یک نقشه کلی از وضعیت تمام ستارگان آسمان در لحظه تولد اوست..."
سالها پیش زمانیکه هنوز دبستان هم نمیرفتم. هر سال روز اول عید در خانه مادربزرگم، بعد از مراسم دوست داشتنی عیدی گرفتن، تمام بچههای فامیل دور عمهام جمع میشدیم تا او از روی کتاب قدیمی و جادویی که در دست داشت خصوصیت آن سال جدید را که رویش اسم حیوانی را گذاشته بودند برایمان بخواند و بعد اتفاقاتی که برای متولدین هر ماه در سال جدید امکان داشت بیافتد را بازگو کند. گویی در روز اول عید مهم ترین اسرار خداوندی داشتند یک به یک فاش میشدند. هنوز هم بعد از گذشت بیش از بیست سال برایم یکی از جذابترین و مرموزترین کارها خواندن انواع و اقسام کتابهای طالع بینی است. پیشگوییهایی که معیارشان ستاره است و آسمان. گویی ستارهها و جایگاهشان شاه کلید کشف معمای آدمیزادند برای من.
* کتاب ستارگان و دنیای درون ما نوشته دکتر الهه طباطبایی
خانه خدا
پریسیما یزدان پناه، امارات
شاید خیلی هم بچه نبودم که از مادرم پرسیدم:
- مامان خدا کجاست؟
مادرم سرش را بلند کرد، آسمان را نگاه کرد و گفت:
- اون بالابالاها، بالای ابرا!
با تعجب گفتم:
- اونجا که غول لوبیای سحرآمیز زندگی میکرد؟
- از اون هم بالاتر خیلی بالاتر!
- آخه مگه بالاتر از ابرها هم چیزی هست؟
- آره دخترم ستاره ها خیلی بالاترند.
- یعنی خدا لابلای ستاره ها زندگی می کنه؟
- از ستاره ها هم بالاتر!
- خوش به حال خدا چه چیزای خوشگلی رو از اون بالا میبینه اول یه لایه ستاره بعد، ابرها و خونه غول لوبیای سحرآمیز و بعدشم زمین وآخرشم ما!
یه دفعه غصه ام گرفت و با بغض گفتم:
- اما مارو خیلی کوچیک میبینه تازه شایدم اصلا نبینه اینجوری که فاصله مون با خدا خیلی زیاده
مادر مستاصل از افکار بی شیله پیله ام گفت:
-خدا همه جا هست همه جا
بعدها پیبردم که برای اونهایی که خدا را وجودی غیر از خودشان میدانند آسمان جایگاه خداست اما درواقع آسمانی داریم که جایگاه ستارههای خداست و دلی که خدا رو با تمامی الطاف وتواناییهاش درآسمانش جامیدهد.
یک هیچ بزرگ بالای سر ما
محمد خواجه پور، ایران
آن چه بالای سر ماست یک سوال بزرگ است. آن چیزی که علم میدانیم و آن چیزی که خرافه میخوانیم در واقع دو تلاش برای درک آن چیزی است که ما را احاطه کردهاست. آسمان هم از آن چیزهاست که دست از سر ما بر نمیدارد و همینطور ساکت و گاهی خشمگین بالای سر ما نشسته است. وقتی به آنها نگاه میکنیم، فکر میکنیم اینها باید به دردیبخورد، روزگاری و حتی تا هنوز ستارهها قرار بوده همینطور الکی در آسمان نباشند و کاری بکنند.
اما سوال من درباره ستارهها نبود. در کودکی وقتی روی پشتبام سیمانی خانه میخوابیدیم ترسم از سگها که پشت دیوار صدا میکردند و یا آمدن دزد نبود. به آسمان نگاه میکردم و کودکانه با خودم فکر میکردم ته این آسمان کجاست؟ دیواری را تصور میکردم و بعد به این میرسیدم که پشت دیوار چیست؟ هنوز هم این سوال برایم بیجواب مانده که «هیچ» چیست؟ شاید آدمها برای گریز از این هیچ، روزگاری به خرافه پناه میبردند و امروز یقه علم را گرفتهاند تا ما را نجات دهد.
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
تمام حقوق مطالب این وبلاگ، برای نویسندگان آن محفوظ است.
استفاده از مطالب در اینترنت، با آوردن نام نویسنده و نشانی وبلاگ آزاد است.
2009©
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر