۱۳۸۸ فروردین ۲۰, پنجشنبه

انتخابات


انتخابات در مهد دمکراسی مستقیم
امید حبیبی نیا- سوئیس/ سوئد

از کودکی همیشه می شنیدم که دولتمردان عتاب آلود به دیگران و گاه روزنامه نگاران می گفتند اینجا سوئیس نیست! این را توی روزنامه از قول شاه، هویدا، آموزگار و بالاخره خاتمی خوانده بودم ولی تا وقتی وارد سوئیس نشدم نفهمیدم چرا!در این کشور برای هر امری که حزب یا گروهی بتوانند بیش از صد هزار امضاء جمع کند، دستگاه اجرایی موظف است رفراندم برگزار کند. سالانه بدون اغراق دهها رفراندم ملی و محلی برگزار می شود.سوئیسی ها به این نظام سیاسی می گویند “دمکراسی مستقیم” و به آن می بالند، شاید برای این است که کم و بیش خود را تافته جدا بافته می دانند و به دیگر کشورهای اروپایی هم فخر می فروشند، کشوری که در آن دولت به معنای بوروکراسی موجود چنان کم رنگ است که گاه دیده نمی شود.در روستایی که ما پنج سال ساکن آن بودیم، سنتی وجود داشت که در برخی روزهای سال مردان روستایی در میدان ده جمع می شدند و با بلند کردن دست رای می دادند، سالها طول کشید تا زنان نیز از حاشیه میدان به میان میدان آمدند و این البته چند سالی پس از حق رای زنان در ایران بود که بهانه خوبی بود برای یادآوری به هم دهاتی های مغرور سوئیسی!به همین دلیل است که نه تنها سوئیس خود مظهری فعلا یکتا از بهترین شکل ممکن دمکراسی غربی شده بلکه پناهگاه بسیاری از انقلابیون، هنرمندان و روشنفکران تبعیدی نیز بوده است از ولادمیر ایلیچ لنین گرفته تا آلبرت انیشتین و حتی چارلز چاپلین. این شهرت البته منافع مالی بسیاری هم برای این کشور کوچک در قلب اروپای پر تلاطم نیمه نخست قرن بیستم به همراه داشته است.سالها پیش از آنکه گذارم به ناچار به سوئیس بیافتد و چیزی از جنس دمکراسی مستقیم تجربه کنم همانند بسیاری از نوجوانان و جوانان در تب دمکراسی می سوختیم: تحریم، میتینگ های پرشور سیاسی که کاندیداهای تازه از زندان در آمده با شور و شوق با ما سخن می گفتند و سرانجام نخستین انتخابات ریاست جمهوری و … اما من هنوز نمی توانستم رای بدهم، زمانی رسید که می توانستم رای بدهم و همه هم توصیه می کردند که روی شناسنامه ت مهر بخورد بهتر است، اما این شناسنامه که حالا دیگر لابد اعتباری ندارد هیچ گاه در آن کشور مهر انتخابات نخورد!در مهد دمکراسی مستقیم باید چند سالی صبر می کردیم تا نوبت به ما برسد و ما را پای صندوق رای بپذیرند اما حالا که حق رای داریم، مجالی نیست. تا تصمیم می گیری که در انتخابات بعدی شرکت کنی درگیر مشکلات زندگی می شوی و تا وقتی پوسترها را از خیابان جمع نکرده اند یادت رفته است که از حق شهروندی ت استفاده نکرده ای.بهرحال اگر آنجا سوئیس نیست، اینجا سوئیس است! اما قرار نیست این معادله تاریخ مصرف گذشته تا ابد به همین شکل بماند، روزگاری خواهد رسید که دیگر کسی این جمله بی معنی و قلدرانه را بر زبان نراند.

چیزی که یادمان ندادند
نسیم راستین – امارات

اولین جایی که با مفهوم “انتخاب شدن” و “انتخاب کردن” روبرو شدم در مدرسه بود. زمانیکه برای اولین بار مبصر کلاس شدم. سال چهارم دبستان بودم. یک روز صبح معلممان آمد سر کلاس و گفت : “راستین از فردا تو مبصر کلاسی”. انتخاب شده بودم چون معلم اینطور خواسته بود. اما هیچ کس از هم کلاسیهای من نپرسید که آیا آنها دوست دارند که من مبصر کلاسمان باشم؟! از خودم هم کسی نظری نخواست. ما در این اتفاق هیچ نقشی نداشتیم.در تمام دوران تحصیل به همین صورت انتخاب میشدیم و یا برایمان انتخاب میکردند. برای مبصر شدن، نماینده کلاس بودن و یا بازوبند انتطامات را بر بازو بستن فقط کافی بود معلم یا ناظم مدرسه از تو خوششان بیاید، آن وقت انتخاب میشدی و قدرت و مسئولیتت نسبت به بقیه دانش آموزان زیادتر میشد. البته کسی هم اعتراضی نمیکرد؛نه آن کسی که انتخاب میشد و نه آن کسی که برایش انتخاب می کردند. همه در ظاهر مطیع بودیم و به این روش انتخاب احترام میگذاشتیم ، اما در واقع چون انتخابی نکرده بودیم معترض بودیم و چون بلد نبودیم چگونه باید اعتراض کنیم روشهای دیگری را پیش می گرفتیم. آنهایی که انتخاب نمیشدند با خرابکاری و خود شیرینی و زیرآب زنی خود را به کادر مدرسه نشان میدادندو آنهایی که بدون علاقه انتخاب می شدند با از زیر کار و مسئولیت در رفتن و یا زورگویی به بقیه خودنمایی میکردند. اعتراض مستقیم و رو در رو معنا نداشت.به نظرم هیچگاه یادمان ندادند “حق” یعنی چه؟! نه در انتخابش و نه در اعتراضش. و ما هم یاد نگرفتیم “انتخابات” یعنی چه؟! رای به چه معنی است؟ نظر گروهی کاربردش کجاست؟

فواید انتخابات
پیام صفوی - ایران

انتخابات کار بسیار خوبی است.من انتخابات را بسیار دوست می دارم. هر سال موقع انتخابات کدخدا غذاهای خوشمزه درست می کند و همه اهل ده را به صرف ناهار و شام دعوت می کند.کدخدا در موقع انتخابات بسیار مهربان میشود و می گذارد که ما در اسنخر خانه اش شنا کنیم .من همیشه آرزو می کنم که ای کاش هر ماه انتخابات برگزار میشد تا ما می توانستیم همش غذاهای خوشمزه بخوریم و خوش بگذرونیم. مامان ما هم خیلی از انتخابات خوشش میاد چون موقع انتخابات کدخدا برای پدرش خیرات می کند و به همه اهل ده روغن و برنج مجانی می دهد. پدرم ما هم از دوستداران انتخابات می باشد و همیشه می گوید خد ا پدر انتخابات را بیامرزد که حداقل باعث میشود کدخدای بی پدر یاد پدر مرحومش بیافتدو یک آبی از دستش بچکد. عمو حسن هم که تازه از دانشگاه لیسانس گرفته و به ده برگشته دیشب از انتخابات تعریف می کرد و می گفت انتخابات الفبای آزادیست و راهیست مطمئن برای نهادینه کردن دموکراسی و یک سری حرفهای دیگر هم زد که من معنی اش را نفهمیدم ولی فکر کنم یکم بی ادبی بود چون پدر بزرگ وسط حرفاش پرید و گفت پسر این دری وریها رو نگو این بچه رو هم از راه بدر میکنی. بعد هم پدر بزرگ به من یک شکلات داد و گفت پسرم تو به حرفهای این عموت گوش نکن انتخابات یک وظیفه هست و ما در هر انتخاباتی باید شرکت کنیم. پس ما از این انشا نتیجه میگیریم:من.تو.ما .به امید بهترین فردا. وعده ما پای صندوق رای.

قدرت کنار زدن
محمد معینی – ایران
“انتخابات”، در روند دمکراسی، یعنی استفاده از روشی معیّن (رأی دادن) برای رسیدن به نتیجه ای نامعیّن.رأی دادن ابزار دمکراسی است. مردم از بین خودشان به کسی یا کسانی رأی می دهند و آن ها می شوند نمایندگان مردم برای اداره شئون مملکت یا مثلا صنف و حتی محله ای ولی این تازه ابتدای راه دمکراسی است؛ اگر این، همه ی راه بود،دمکراسی منتهی به انتخاب آدولف هیتلر با رأی مرم آلمان در پیش از جنگ جهانی دوم، حضور کسی چون استالین پای صندوق رأی بعد از جنگ دوم جهانی یا رأی 99 درصدی مردم به ریاست جمهوری صدام در اواخر قرن گذشته را همه باید به سیاهه برکات دمکراسی افزود! … کارل پوپر اما تعریفی گره گشا از دمکراسی ارائه می کند. بر این اساس دمکراسی این نیست که مردم به کسانی در انتخابات رأی بدهند و قدرت را به آن ها بسپارند، دمکراسی آن است که مردم قدرتمندانی را که نمی خواهند “با رأی” و “مسالمت جویانه” کنار بگذارند. این فیلسوف اتریشیِ/ انگلیسی، در توصیف برتری دمکراسی بر سایر نظام¬های سیاسی گفته بود: دمکراسی تنها نظامی است که در آن مردم می¬توانند حکمرانان بد و نالایق را که تعدادشان کم هم نیست، بدون خونریزی و خشونت برکنار کنند.

روانشناسی انتخاب
مهران شقاقی- ایران

در مطالعات اخیر روانشناسی٬ نکته جالبی در مورد نحوه انتخاب اکثر افرادشناخته شده {۱} و آن هم این که اکثر انسانها اول انتخابشان را انجاممی‌دهند و بعد دنبال توجیه مثبت انتخابشان برمي‌آیند. البته کاری که مغزدر توجیه انتخاب انجام می‌دهد موجه است که فقط نکات مثبت را می‌بیند٬ چهاگر غیر این کار را می‌کرد٬ تمام زندگی آدمها می‌شد غصه خوردن. این تحقیقنکات جالبی را برایم روشن کرد٬ مثلاً این که چرا اکثر افراد رشتهدانشگاهیشان را بهترین انتخاب می‌دانند٬ یا این که چرا اکثر ایرانیانمهاجر معتقدند شهری که در آن زندگی می‌کنند -و در انتخاب آن آزادیچندانی نداشته‌اند- بهترین شهر دنیاست؛ یا از آن جالبتر این‌که چرا اکثرازدواج‌های قدیمی که قبل از ازدواج همسران شناختی از هم نداشتند ازازدواجهای امروزی موفق‌تر بوده.حال کار آن معدود افراد خارج از نرمالی که مغزشان انتخاب بی‌محابایشان رابه همین راحتی ها توجیه نمی‌کند زار است…


1- P. Johansson, L. Hall, S. Sikström, A. Olsson; “Failure to Detect Mismatches Between Intention and Outcome in a Simple Decision Task”, in Science 7 October 2005:Vol. 310. no. 5745, pp. 116 – 119

فرضیه دسیسه یا انتخابات
رودابه برومند- ایالات متحده آمریکا

اگر تعریف انتخابات را به عنوان یک شیوه مردم سالارانه برای تعیین سرنوشت مدنی مردم یک جامعه قبول داشته باشیم، پذیرفتن محدودیت‌هایی‌ که در برابر این فرایند تحمیل می‌‌شوند بسیار مشکل می‌‌شود. علاوه بر این تفکر مردمی که به دنبال توجیه نتایج غیر منتظره رای گیری هستند، در شرایط حساس همیشه این پرسش را پیش می‌‌آورد که آیا انتخابات همیشه عادلانه انجام میشود یا نه؟اینکه هنگام همه پرسی‌ برای تغییر نظام فرا رسیده یا اینکه چه راهی‌ برای انتخاب سرنوشت یک گروه بهترین است بعضی‌ اوقات یا پاسخ قانع کننده‌ای ندارد، یا اصولا انجام شدنی نیست و سپس بیماری لاعلاجی گریبان برخی را می‌گیرد: باور به فرضیه دسیسه و انجام عملیات پشت پرده به جای باور به سالم بودن روند انتخابات.این طرز تلقی‌ به معنی‌ این است که برخی از مردم فکر میکنند هر اتفاقی‌، نتیجهٔ یک سری عملیات برنامه ریزی شده و پشت پرده است. بدین ترتیب کسانی‌ که تصمیم گیرنده هستند، “آنها”یی هستند که “ما” از آنها اطلاع واضحی نداریم. استدلال روانشناسان این است که برخی از انسانها به طور غریزی میل دارند اتفاقات عظیم را با دلیل نامعقول مرتبط بدانند. با چنین روحیه‌ای تعداد زیادی از رای دهندگان به دلیل بی‌ اعتمادی به سیستم از شرکت در انتخابات منصرف می‌‌شوند، چون فکر می‌‌کنند نقشی‌ در این فرایند ندارند.بهترین درمان برای کسانی‌ که همیشه میل به توجیه نتایج با استفاده از باور به دسیسه‌های پشت پرده دارند، نگاه عمیق تر به آن فرد یا قانونی‌ است که در انتخابات برنده است. شاید باورش سخت باشد، اما همیشه تشابه عجیبی‌ بین اکثریت جامعه با انتخابشان وجود دارد و دسیسه بیشتر ساخته ذهن مردمی است که به خود فرصت باور و انتخاب را نداده ا‌ند.

بلوغ فردی يا تصميم جمعی
همايون خيری- استرالیا

دست کم در صد سال گذشته در حوزه‌ی سياسی ايران موضوع انتخاب شدن و انتخاب کردن مهم‌ترين رکن فعاليت‌های سياسی بوده. اين که چه کسی منتخب است و چه کسی منتصب اشاره‌ای قدرتمند به پشتوانه‌ی مردمی يا غير مردمی فعالان حوزه‌ی سياسی‌ست. اما جدا از اين، موضوع سن انتخاب کردن و بلوغ فکری انتخاب کنندگان هم موضوع قابل توجهی بوده که هر از گاهی مورد تغيير قرار گرفته‌است. اين‌ها اما همه در وجه سياسی انتخابات است. اما يک وجه ديگر هم وجود دارد که به نظر من تأثير قابل ملاحظه‌ای بر نظام انتخاب کردن يا شدن می‌گذارد. همين حالا نوجوان‌های ايرانی برای درس خواندن و دانشگاه رفتن مجبور به تأسی از نظرات خانواده می‌شوند. جوان‌ها برای ازدواج مجبورند نظرات خانواده‌های‌شان را تأمين کنند و اگر زن هستند می‌بايست از هنجارهای خاص اجتماعی پيروی کنند. برای شاغل شدن بايد نظر مشخص اجتماعی اگر دارند کنار بگذارند و بر اساس نگاه صاحب کار به دنيا نگاه کنند. در شکل دادن نظم اجتماعی بايد تابع شکل خاصی از نظم باشند. در مدارس و دانشگاه هم مشابه همين ضوابط وجود دارد. چالش اصلي اينجاست که با چنين چيدمان فرهنگی چطور می‌توان از آن که می‌خواهد برای خود نماينده‌ای انتخاب کند انتظار داشت بر اساس بلوغ فکری‌اش دست به انتخاب بزند؟ آيا اصولأ در چنين شرايطی آنچه رخ می‌دهد ناشی از بلوغ فردی‌ست يا تصميم جمعی حاصل از فشار فرهنگ مسلط اجتماعی؟



جبر و اختیار
مجید آل ابراهیم، سوئد
بسیار سعی کرده ام که پرونده مجادله تاریخی جبر و اختیار را در بخش راکد ذهنم به بایگانی بسپارم و همچون دیگر موجودات عالم هستی فقط دمی خوش باشم و تنها دغدغه ام کسب روزی باشد و توالی نسل.ولی گویا گریزی نیست از این مجادله و هر از گاهی باید آن پرونده را از بایگانی بیرون کشید و برگه ای دیگر بر آن افزود و دوباره آن را به جای سابق برگرداند و در این میان باید فقط دستی آلوده به غبار کهنه ای که یادگار قرنهاست، داشت. این فراخوان و بازگرداندن گاهی تنها به باز و بسته کردن این پوشه کهنه محدود نمی شود و گاهی نیز وسوسه ای، به مرور برگ هایی از آن وا می داردم. برگ هایی که بیشتر مروری هستند بر خاطراتم از این مجادله که همه در دو چیز مشترکند؛ انتخاب چیزی که در تعریف آنها هیچ نقشی نداشته ام و رفتن به سویی که در ظاهر خود انتخاب کرده ام. از انتخاب بین گشنه ماندن و غذایی که دوست نداشته ام گرفته تا انتخاب بین بد و بدتر در جامعه ای که در آن زندگی می کنم. گاهی نیز در این پرونده به احکامی که برعلیه ام صادر شده است بر می خورم. برگه هایی که در آن به منفعل بودن یا مقاومت در برابر انتخاب، متهم شده ام و به محروم شدن از حقی محکوم. همیشه پس از این بازبینی، با ذهنی آزرده، به جایی می رسم که می فهمم مختار یا مجبور بودن انسان، برایم مهم نیست آن چیزی که مهم است اجبار به انتخاب بین به و بهتر و بهترین است و نه عکس آن.



انتخاب با چشمان باز
شهره منشی پور-سوئد

در مراحل رشد شخصیت انسان ٬ برای رسیدن به مرحله انتخاب “شایسته” راه درازی در پیش است.شناخت کافی از مورد انتخابی ٬ اتکاء به نفس ٬ اعتماد به لحظه ٬توانایی نه گفتن ٬ توانایی تجسم آینده ٬ توانایی سنجش . توانایی به تعادل رسیدن… و البته ده ها اصل دیگر٬ لازمه یک انتخاب مناسب است. اما حقیقت انتخاب درست چیست؟ زمانی که تعریف “درستی”و “نادرستی” یک اتفاق در زمان حال معنا خواهد داشت و زمانی که دامنه انتخاب گستردگی محدود دارد.از بین چند گزینه محدود و بعضا گزینه های غیر دلخواه . انتخاب مناسب چه معنایی خواهد داشت؟شایدبتوان همه آنچه دراین مقوله گفته می شود را بتوان در قدرت انسان بالغ و رشد یافته در لحظه وقوع اتفاقی به نام “انتخاب” خلاصه کرد. با چشمان باز قبل از انتخاب و چشمان بسته در زمان انتخاب و اگرچه هنوز وجود “حق انتخاب واقعی” برای انسان به اثبات نرسیده است اما ما مدتهاست که شنیده ایم “انسان موجود انتخابگری” است.


الگوهای متفاوت رای دادن
محمد خواجه نوری- ایران

شاید یکی از مسائلی که در بررسی و پیش بینی نتایج انتخابات در ایران مورد توجه قرار نمیگیرد این است که رای دادن در شهرهای بزرگ، شهرهای کوچک و روستاها دارای الگوهای متفاوتی است و در بررسیهای آماری معمولاً بیشتر شهرهای بزرگ و بعد روستاها مورد توجه قرار می گیرند. در حالی که شهرهای کوچک در انتخابات بسیار موثر و البته دارای الگوهای خاصی هستند. در این گونه شهرها که جمعیتی بین 5 تا 50 هزارنفر دارند اهمیت انتخابات برعکس شهرهای بزرگ است. یعنی اهمیت انتخابات شوراهای شهر و مجلس شورای اسلامی به مراتب بیشتر از انتخابات ریاست جمهوری است زیرا این انتخابات تاثیرات مستقیمی بر وضعیت شهر دارد. در انتخابات ریاست جمهوری معمولاً تاثیر گروههای مرجع مانند تحصیلکردگان، روحانیون و رسانه ها در جهت دهی به آرای مردم بسیار زیاد است و معمولاً رای دهندگان به راحتی تحت تاثیر این گروهها قرار می گیرند. اثرپذیری مردم زمانی افزایش می یابد که احساس کنند انتخاب فردی بر ریاست جمهوری بر معادلات محلی آنان تاثیر می گذارد. البته امروزه با گسترش فضاهای رسانه ای این تفاوتها در میان شهرهای بزرگ و کوچک کمتر شده است اما همچنان مردم شهرهای کوچک با الگوهایی متفاوت و گاه حتی متضاد با شهرهای بزرگ در انتخاب رییس جمهور شرکت می کنند. این مساله یکی از عواملی است که انتخابات در ایران غیر قابل پیش بینی است.

هیچ نظری موجود نیست:


تمام حقوق مطالب این وب‌لاگ، برای نویسندگان آن محفوظ است.
استفاده از مطالب در اینترنت، با آوردن نام نویسنده و نشانی وب‌لاگ آزاد است.
2009©

Counter