۱۳۸۷ بهمن ۲۹, سه‌شنبه

بازیافت

از آب کره گرفتن از زباله پول درآوردن
نیکی نیکروان

طلای کثیف، همان طلایی است که چون زرد است و سفید نیست چندان مورد توجهما ایرانی‌ها قرار نمی گیرد .اما در آلمان اوضاع به شكل دیگری است و مردماينجا بطور عجیبی قدر طلای کثیف را می دانند. جالب این که چندان علاقه ایهم به آن طلاهای زرد ندارند! در اين نوشته شرح مي‌دهم كه چگونه در اینکشور زباله ها را به به اندازه‌ي طلا –اگرچه طلاي كثيف- ارزشمندمي‌دانند. در آلمان درهمه شهر ها و ساختمانها زباله‌دان‌های رنگارنگيوجود دارد كه اگرچه براي زيباسازي شهرها بكار مي‌روند اما اين ويژگيصرفاً به‌خاطر رنگارنگ بودنشان نيست. در حقيقت رنگ آنها معنا و مفهوم خاصدیگری داشته و بیانگر این است که چه آشغالهایی یا بهتر بگویم چه طلاهاییباید داخلشان قرار بگیرد. رنگ سفید برای «زباله های خانگی» است. رنگ آبیبرای «کاغذ» و رنگ سبز برای زباله های«تر» که شامل مواد غذایی و پروتئینیو حتی چمن های هرس شده باغچه‌ها است.اندازه این سطلها با توجه به نيازخانواده‌ها متفاوت است و براي اين كار طراحي هاي مختلفي براي منازل یادفاتر کار ارائه شده كه از همان ابتدا تفکیک زباله را بسیار ساده میکنند.اين را هم بدانيد كه شما به عنوان تولید کننده زباله برای تخلیه این سطلها بايد بطور ماهیانه پول پرداخت کنید. درنتيجه براي توليد زباله كمتر وتفكيك بهتر تلاش خواهيد كرد. ضمن اينكه تخليه سطل ها هم بر اساس درخواستشما و ميزان پولي كه پرداخت مي‌كنيد انجام مي‌شود كه ممكن است هفته ای يكبار ،یک هفته در میان، یا حتی ماهانه باشد. طبيعتاً برای تخلیه هر كداماز سطل‌ها ماشين مخصوص همان سطل هم مراجعه مي‌كند. ما زباله هاي شيشه‌ايرا معمولاً مردم در سطل‌هاي زباله عمومي كه به رایگان درکلیه محله هایشهر تعبیه شده مي‌ريزند. این سطلهای بزرگ با سه رنگ سفید،قهوه ای و سبزبرای تفکیک شیشه ها بر اساس رنگشان رنگ‌آميزي شده‌اند اما برخی شیشه هامثل شیشه های آبجو یا بطري هاي پلاستيكي آب معدنی توسط مراکز فروش جمعآوری می شوند به اين‌صورت كه هنگام خرید از شما مقداری پول به عنوان"گرویی" می گیرند تا برای پس گرفتن آن، حتماً شیشه ها را تحویل دهید.مقدار این گرویی هم به سلیقه فروشنده نیست بلصکه برای هر نوع شیشه مقدارمشخصی از طرف توليدكننده تعیین شده است و بانی دریافت و پرداخت گرویی همخود تولید کننده است. نتیجتا شما براي پس گرفتن پولتان به هر فروشنده‌ايمي‌توانيد مراجعه كنيد. ساير زباله های پلاستیکی و زباله‌هاي فلزی همتكليفشان روشن است چون مسئولان شهر، در هر محله اي توسط فروشگاه‌هايقديمي آن محله،کیسه های پلاستیکی زرد رنگی به نام"کیسه زرد" را به رایگانتوزیع می‌کنند، آشغال درون این کیسه ها هم رایگان تخلیه می شود و به هميندليل اين طرح مورد استقبال همه قرار گرفته وگامي هم برای تفکیک زباله وبازيافت آنها برداشته می‌شود. اما در مورد وسایل کهنه‌ي خانه و وسایلالکترونیک از کار افتاده برخلاف ايران كه سمسار‌ي‌ها آنها را با قيمتمناسب مي‌خرند برای رها شدن از دست اینجور زباله ها یا باید پول بدهیدیا در روزهای خاصی که این وسایل به رايگان جمع آوری می شوند انها راجلوی درب منزل قرار دهید. علاوه بر اين، برخی مراکز براي جمع‌آورياينگونه وسايل وجود دارند که آنها هم اغلب بابت خدماتشان پول دريافتمي‌كنند. اما یاد آوری چند نکته ضروری است در آلمان، هر كس كه درشهري مقيم شده و ثبت نام مي كند، به او يك نقشه از شهر و یک دفترچه‌يراهنما داده مي‌شود كه در آن علاوه بر شرح جزئياتي از قبيل اينكه كدامآشغال را در كدام كيسه يا سطل بايد انداخت، تاریخ تخلیه کیسه های زرد ووسایل دست دوم خانه در طول سال جاری هم نوشته شده و ساكنان شهر مجازنیستید هر وقت دلشان خواست زباله هايشان را بیرون بگذارند چون در اينصورتجريمه در انتظارشان خواهد بود. از خیر یواشکی گذاشتن هم بايد گذشت چونوقتي پای حقوق اجتماعی مردم در میان باشد مردم برخلاف اينكه هيچ وقت دركار هم سرك نمي‌كشند اما در اين موارد بسيار حساس هستند و دقیقا حواسشانجمع است چه كسي، چه وقت، چه مقدار و به چه نحوی آشغال بیرون گذاشته است!اما آيا در ايران هم چنين روشهايي قابل اجرا است؟ و آيا مردم به بازيافتزباله هايشان آنچنان كه لازم است اهميت مي‌دهند؟به عقيده‌ي من در ايرانفقط وقتي اين سيستم مي تواند اجرا شود كه همه‌ي آن و نه جزئي از آن (كهطبيعتاً بخش جذابش براي مسؤولان پول گرفتن هايش است) اجرا شود. در حقيقتقبل از دزدیدن مناره، باید چاه مناسب را کنده باشند . بعنوان نمونه درحال حاضر شرکتهای تولید کننده نوشابه و آبمعدني در ايران وظيفه اي درقبال جمع آوری بطریهاي يكبارمصرف خود احساس نمي‌كنند و سختي توجه به حفظمحیط زیست صرفا متوجه مصرف کننده می شود. مصرف کننده محترم هم بعد از نوشجان کردن نوشابه، با شکم پر کجا حوصله فکر کردن به محیط زیست را دارد؟!،شاهد ماجرا هم انواع و اقسام این بطریهاست که در همه جای شهر و در و دشتو بیابان به امید خدا رها شده اند . یکی دیگر از مشکلات اساسی در ایرانتفکیک نشدن زباله در مبدا است که البته نیاز به متولی خاص خود را دارد.این متولی باید به همه ابعاد مسئله از جمله در دسترس قرار دادن انواعمختلف کیسه‌هاي زباله برای جمع اوری زباله های گوناگون تا سطل زباله ونحوه‌ي جمع آوری و .. فکر کند .همه اینها که جمع شد اوضاع اقتصادیمردم،وضع مالیات و غیره هم که درست شد می‌شود از مردم بابت تولید زبالهپول هم دریافت کرد و نكته اخر فرهنگ سازی است.باید ما مردم یاد بگیریمعشق به وطن را می توان با تمیز نگه داشتن آن نیز نشان داد، کار سختی همنیست. دنیا پسند هم هست و نیاز به کشتن و کشته شدن و تهدید و غیره وذالکهم ندارد .

بازيافت، حکايتی عقيدتی
همایون خیری

همه‌ی داستان بازيافت به پلاستيک و شيشه و ته مانده‌ی مواد غذايی ختمنمی‌شود. می‌شود گفت موضوع بازيافت از يک جايی به بعد به گرفتاری‌هایعقيدتی برخورد می‌کند. گرفتاری هم مربوط به ايران نيست، خيلی‌های ديگر همهمين گرفتاری را دارند. يک قسمتش را می‌نويسم که متوجهش بشويد. اسم دکترفيروز نادری برای ما ايرانی‌ها مايه‌ی سربلندی‌ست چون در يکی از بهترينمراکز علمی دنيا، يعنی مرکز رانش جت در ناسا کار می‌کند و ايضأ يکی ازمسئولان طرح جستجو در مريخ بوده. هر جا هم که درباره‌ی ايرانی‌های مهمحرفی زده می‌شود اسم فيروز نادری هم هست. خوب چند وقت پيش که شاتل فضايیاندور دوباره راهی مدار زمين شد قرار بود خدمه‌ی فضاپيما يک دستگاه جديدبازيافت آب را جايگزين دستگاه قديمی ايستگاه فضايی آزادی کنند. ايندستگاه جديد بنا بود آب آشاميدنی ساکنان ايستگاه را تأمين کند، منتها محلتأمين اين آب همان آبی‌ست که از بدن ساکنان ايستگاه تخليه می‌شود، يعنیادرار. خوب همين حالا اگر به خودمان بگوييم ممکن است در آينده‌ی نزديکتوی خانه‌های‌مان يکی از همين دستگاه‌های ناسا را نصب کنيم که آبآشاميدنی‌مان را تأمين کند بعيد نيست که بعضی‌های‌مان بگوييم حالا ايشالابارون مياد کار به اونجاها نمی‌کشه. آنقدری که اهل محيط زيست با قاطعيتمی‌گويند که بحران کمبود آب در جهان باعث بروز جنگ‌های آينده می‌شودلاجرم فکر تأمين آب از منابع قابل بازيافت از جمله تجربيات جديد علمی‌ستکه حالا ناسا را هم وارد ميدان کرده. فضانوردان هم موش‌های آزمايشگاهی ماانسان‌های زمينی هستند. خوب فکر می‌کنيد اگر يکی از اين دستگاه‌ها را بهاسم ناسا و اين که ناسا همان جایی‌ست که دکتر فيروز نادری هم هست به مامعرفی کنند چند تای‌مان اگر دستگاه را با نوک انگشتان‌مان نگيريم، دستآخر برای فيروز نادری دست نمی‌گيريم که اين هم شد محل کار! همين حالاآبکشی کردن جزو لاينفک امور شسشتشوی زندگی ماست. فکرش را بکنيد که آبآبکشی هم همانی باشد که از دستگاه ناسا توليد شده. همين هم هست که موضوعبازيافت را از پلاستيک و شيشه به يک موضوع عقيدتی تبديل می‌کند. به نظرمبايد راه حرف زدن در اين باره را باز کرد

آشغال بازی

مریم نبوی‌نژاد

از تاثیرات رکود اقتصادی این روزها یکی هم آن است که یکی از بزرگترینبرنامه های پرسرو صدای شهرداری تورنتو که بعضی ها را حسابی از دست شهرداراین شهر کلافه کرده است این است که تل زباله های بازیافتی این شهر دومیلیون نفری دارد به سرعت مشتری هایش را از دست می دهد. داستان این استکه خانه نشین ها در این شهر سه جور سطل زباله دارند. یکی برای موادبازیافتی که خودش یک فهرست بلند بالا دارد از آنچه می شود و نمی شودبازیافت کرد. یکی سطل مواد غذایی کمپوستی و یکی هم آشغال های به تماممعنی آشغال که چاره ای جز سوزاندن و نابودی اشان نیست. اندازه سطل هاکوچک و بزرگ است و معنا و مفهومش این است که هر چه بیشتر آشغال تولید کنیباید پولش را هم بدهی. ظاهرا این تنها راهی است که می شود مردم را واداشتآشغال درست نکنند. مشتری شماره یک بازیافتی های تورنتو کشور چین است کهاین روزها با این اوضاع خراب اقتصادی دیگر مثل سابق خریدار نیست و حالاشهرداری تورنتو مانده است و کوه طلای کثیفی که یک شبه مس شده و بی ارزش.از آن طرف هم روزنامه ها هر روز پر است از نامه های شکایت آمیز شهروندانیکه معتقدند دیوید میلر از دو سال پیش که همراه با شهرداران شهرهای دیگرآمریکای شمالی از جمله شیکاگو یک عکس مکش مرگ ما در مجله وانیتی فیر گرفتو یک شبه تبدیل به شهره آفاق حرکت سبز شد همه کس و همه چیز را شکلبازیافت می بیند و از وظایف دیگرش جا مانده است. داد همشهری ها به خصوصتابستان امسال بلند شد وقتی سطل های زباله جدیدی در خانه های مردم تحویلدادند و دستور دادند که فقط توی این سطل ها می توانید آشغال بریزید. یکعده گفتند این کارها ریخت و پاش بیهوده است. خیلی ها شاکی شدند که اینهمه سطل های رنگارنگ را کجای خانه های کوچکشان جا بدهند؟ یک عده دیگرگفتند تعداد سطل‌های زباله در سطح شهر از تعداد شهروندان آن بیشتر است وبه زیبایی فضای شهری آسیب زده است. نماینده محله ما در شورای شهر نامه‌ایبرای هم محله ای ها فرستاد که بیایید به دفتر من و طوماری را امضا کنیدتا من به پشتوانه شما حال شهردار را بگیرم. ظاهرا بعد از چند ماه همهبی‌خیال شدند و سطل‌های آشغال آبی و خاکستری و سبز همچنان در سطح شهردیده می شود. اوایل برایم تفکیک زباله در سه سطل مختلف سخت بود. حالادیگر این کار را بی آنکه فکر کنم انجام می دهم. نمی دانم واقعا کمکی بهحفظ محیط زیست می کند یا نه. سبز بودن همیشه هم به سادگی جور کردن سه تاسطل آشغال نیست. در اندازه های کلانش بحث های اخلاقی و سیاسی و اقتصادیجدی پیش می آورد. تا آن وقت من مواظب محتوای سطل های آشغالم هستم


تجربه دانشجویی بازیافت
رودابه برومند

یکی‌ از نکاتی‌ که در بدو مهاجرت از ایران جلب توجه می‌کند تکاپوی دایم در مساله‌ي بازیافت است. تجربه شخصی‌ من به خاطر فرصت زندگی‌ در شمال غربآمریکا بسیار جالب و متفاوت بود و تا از شهر پورتلند خارج نشدم، به هیچعنوان انتظار تغییر آنچنانی‌ در کیفیت ارایه صصخدمات به شهروندان و تفاوتچشمگیر در فرهنگ بازیافت را نداشتم. همراهی با گروهی از دانشجویانرشته‌ام که توسعه شهری بود، تمرکز دانشگاه ایالتی پورتلند بر روی مساله‌يبازیافت و علوم محیط زیستی‌، و فرهنگ بالای شهر در استفاده‌ي مجدد از دورریختنی‌ها از من یک فرد جدید با سواد متفاوت ساخت که نسبت به حفظ ونگهداری محیط زیست و اجرای اصول ماندگاری در زندگی‌ فردی و اجتماعیاصرار، غیرت و تعصب دارد. چرا؟ دلیل اصلی‌ آن بدون تعارف این است که بهعنوان یک مهاجر تمامی‌ کره زمین را وطن خود میدانم، و این محکم‌ترینمنطقی‌ است که برای اهمیت دادن به بازیافت پیدا کرده ام. سر کلاس اقتصادسبز" با استادی شروع به کار کردم که یکی‌ از فرهیختگان دنیای بازیافت وماندگاری است. او به هر نفر تکلیف داد تا یک حوزه‌ي اجتماعی یا شخصی‌ رادر زمینه‌ي بازیافت مطالعه و عملی کند و گزارش آن را به صورت یک سخنرانی۴۵ دقیقه ای در پایان ترم ارائه کند. من غذاخوری "غذای فکر" را که تماماتوسط دانشجویان اداره می‌‌شد انتخاب کردم، به این علت که از محصولاتارگانیک و محلی استفاده میکرد، پاتوق گروه روشنفکران و گیاهخواران بدنه‌يدانشجویی بود، و قرار بر این شد که یک تابلوی آموزشی و اطلاع رسانیبرایشان بسازم که هم خودشان را به دانشجویان بیشتری معرفی‌ کنند، هممکانی برای تبادل افکار و اطلاعات مربوط به بازیافت و ماندگاری به طوردایم برقرار باشد. "غذای فکر" محل جالب و هیجان انگیزی بود که قدرتبالقوه‌ي بالایئ داشت. تخته/تابلوی من پس از تنها دو هفته مطالب زیادی ازدانشجویان دریافت کرد، و در گفتگوی جالبی‌ باز شد که گردانندگان غذاخوریرا تشویق کرد تا همچنان و تا کنون فعالیت اطلاع رسانی و گفتگوی سبزی راکه ایجاد شده بود ادامه دهند. امروز یک باغچه‌ي پر محصول در کنارساختمانی که "غذای فکر" در زیر زمین آن قرار دارد، محل کشت ۹۰ درصدسبزیجاتی است که در پخت غذایشان استفاده میشود، و سطل‌هایی‌ که برایبازیافت فراهم کرده اند در تمام دانشگاه دیده میشود. علاوه بر این،کمپوست و هدر ندادن میوه و سبزیجات کود مناسبی برای باغچه‌ي غذاخوریفراهم می‌کند. یک تنور کاهگلی برای طبخ نان، نیز به دارایی‌های غذا خوریاضافه شده که در کنار باغچه‌ي سبزیجات قرار دارد. کابوس من آنجا آغاز شدکه با ترک پورتلند و ورود به شهر لاس وگاس اثری از ابتدایی‌ترینفعالیت‌های مربوط به آن در زندگی‌ شهری نیافتم. این ماجرا و سفر من ادامه دارد...؟
بازیافت
م.هستا

با دوست جدید و متنوعم «ویکی» درمورد بازیافت صحبت می کنم، می گويد:«یعنیآماده سازی مواد برای استفاده مجدد...» می خواهد ادامه بدهد که من به فکرمی روم سهم من از بازیافت چيست؟ یادم می افتد به آن روزهای دبستانی کهبا قوطی پلاستیکی مایع ظرفشویی از ترس نمره یك چراغ خواب بی ریخت درستمی کردم که بعد از دریافت نمره یا توی سطل آشغال می رفت یا یك جوری یكجایی گم می شد! یادم به درست کردن شمع از شمع های کوچولو می افتد که بهندرت نتیجه ای به جز خراب کردن قالبش داشت... به روزهای کارم فکر می کنمکه برای صرفه جویی محصولات پلاستیکی معیوب را خرد می کردیم و باز میفرستادیم توی چرخه تولید که باز هم تولید مطلوبی ارائه نمی شد. و امشب،از غذاهای ظهر مانده غذای جدیدی برای شام می پزم که لب نزده وارد سطلزباله می شود!


بازيافت و مسؤوليت‌هاي ما
صفحه تلويزيون تصوير چندين چرخدنده‌ي درهم‌آميخته را در خود نمايش مي‌دهدكه به‌ سختي همديگر را تكان مي‌دهند و به نظر مي رسد منتظر يك اتفاقند.سكوت عميقي حاكم است و گهگاه صداي نا هماهنگ برخورد فلزات با هم به گوشمي رسد. ناگهان انتظار به سر مي‌رسد و اتفاق، همان جريان سيال روغن موتورفلان كمپاني است كه با حضور ظفرمندانه‌ي خود چرخها را به حركت در مي‌آوردو همراه با موزيك هيجان انگيز و صداي پر قدرت گوينده‌ به بيننده يادآوريمي‌كند كه اين محصول، چرخ هر ماشيني را به راحتي به حركت مي‌اندازد. اماآيا چرخ‌هاي دنيا هم به همين رواني مي‌گردند؟همين روغن موتور طلايي رنگكه اينگونه تبليغ مي‌شود وقتي به روغن سوخته‌اي سياه و بي مصرف تبديل شدبه كجا مي‌رود؟ به فاضلاب ها رفته و در زمين دفن مي‌شود؟ در طول ساليانسال و با رشد مصرف كالاهاي با منشاء غيرطبيعي توسط ميلياردها انسان چه برسر محيط پيرامون ما خواهد آمد وآيندگان با حجم عظيم زباله هاي صنعتي وخانگي ما چه خواهند كرد؟ اينگونه سوالات دانشمندان را واداشته است تا درجهت دستيابي به راه هاي جديد و تكنولوژي هاي نو براي بازيابي وبازفرآوري محصولاتِ قبلاًاستفاده‌شده بكوشند و در نتيجه‌ي اين تلاشهااكنون در سراسر دنيا كارخانجات وسيعي براي چنين اهدافي تاسيس شده‌اند.خوشبختانه در بسياري موارد، بهره‌مندي اقتصادي از منابع بي بها و كم بهاانگيزه هاي مثبتي براي پيشرفت در اين بخش بوجود آورده و سودجويان راناخودآگاه به حاميان قابل توجهي از اينگونه تحقيقات بدل كرده است. در يكتجربه‌ي شخصي در محل كارم با شركتهاي بسياري روبرو هستم كه يكي از اينمعضلات قابل توجه را به كلي حل كرده‌اند و از بازيافت فاضلاب هاي صنعتياطراف پالايشگاه هاي نفت كه زندگي ساكنان آن اطراف را مختل كرده بودماده ي اوليه اي براي محصولات شيميايي جديد بدست آورده‌اند و بدين طريقسالانه ميليونها دلار از صادرات انواع پارافين ها و روغن هاي بازيافتينصيب خود كرده‌اند. اين روزها، علامت فلش هاي گردان روي كالا هاي مصرفيبه امتيازي براي آن كالا ها تبديل شده و ديگر ديدن آن بر روي كتابها ودفترچه هاي راهنماي كالاها چيز غريبي نيست. توليد خمير كاغذ از كاغذهايباطله به صنعتي پر رونق تبديل شده و در گوشه گوشه‌ي شهرها شبكه هاي متعددقانوني و غير قانوني را براي دستيابي به زباله‌ها در رقابت با هممي‌بينيم. اما اين همه‌ي ماجرا نيست. در برخي موارد هزينه هاي بازيافتبسيار بيشتر از هزينه هاي توليد اوليه است و بنابراين اصرار بر بازيافتنشانگر اهميتي بيش از صرفه هاي اقتصادي آن است. در حقيقت تعهد اخلاقيانسانها به حفظ محيط زيست و مسؤوليت‌پذيري آنها نسبت به منابع محدودكره‌ي زمين است كه به بازيافت اهميت داده و مي‌بايست در ذهن ما چنانريشه‌دار شود كه دست كم در مورد آن كالاهايي كه مي دانيم قابل بازيافتهستند مسؤولانه عمل كنيم و آنها را به زباله هاي بي‌مصرف تبديل نكنيم.سطل هاي رنگارنگ تفكيك زباله، ساده ترين پيشنهاد براي تحقق اين مسؤوليت است.

هیچ نظری موجود نیست:


تمام حقوق مطالب این وب‌لاگ، برای نویسندگان آن محفوظ است.
استفاده از مطالب در اینترنت، با آوردن نام نویسنده و نشانی وب‌لاگ آزاد است.
2009©

Counter